Feeds:
نوشته
دیدگاه

Posts Tagged ‘موسوی’


منازعه انتخاباتی، نمایشنامه در یک پرده

 

مکان: قهوه خانه قنبر سیاه

بازیگران:

قنبر سیاه: صاحب قهوه خانه

یحیی: شاگرد قنبر

داش رضا: قصاب محل

اسمال بی کله: شرخر

غلام سوتی: معتاد شغل خاصی ندارد

یدی عتیقه:دلال کتابهای عتیقه

کبل حسن: کشاورز روستایی که موقتا در قهوه خانه اتراق کرده است

 

داش رضا سرفه ای می کند و رو به حضار صحبتش را اغاز می کند: عرضم حضور خدمت همه اقایون حاضر فی المجلس که همونطور که می دونید شرایط مملکت حساسه و دشمنان هم که مثل همیشه چشای کورمکوریشونو انداختن رو مملکت ما که ببینن ملت فهیم ایران تو این انتخابات چی کار می کنن. این رو من از رو شیکمم نمیگم خدا به سر شاهده الان تمام دنیا کار و زندگیشو گذاشته کنار داره واسه انتخابات ایران حرف میزنه. همین دیشب من کنترل رو گرفتم دستم اقلکم یه 15 تا 16 تا کانال ماهواره رو چرخوندم دیدم همه داشتن واسه انتخابات تحلیر می دادن که ملت باس چیکار کنن چیکار نکنن. البته دروغ نگم یه کانال هم داشت شو مرحوم آغاسی پخش می کرد که کلی تجدید خاطره شد اما البته اون هم غلط نکنم یه جورایی سیاسی بود که حالا بگذریم. مخلص کلوم اینکه رو همین حساب من هم امروز از شما بزرگون محل دعوت کردم بیاید اینجا بشینیم دور هم یک کم شیش و بش کنیم و یه چاره ای ورداریم واسه خودمون. ( داش رضا یک قلپ چای را هورتی می کشد بالا و سیبیلش را با پشت دست پاک کرده ادامه می دهد ) خب من از همینجا اعلام می کنم برای نجات ایران باید بریم به سید رای بدیم بعد هم همه بشینیم تو خونه دعا کنیم تقلب نشه تا شر این دیکتاتور کوتوله از سر ملت کوتاه بشه حالا هر کدوم از اقایونا که مایله موضع خودش رو اعلام کنه واسه بقیه ما میشنویم.

اسمال بی کله که با شنیدن اسم سید رگ گردنش قلمبه زده است بیرون صدای نخراشیده اش را ول می دهد توی فضای قهوه خانه و این طور نظریه پردازی می کند: اقا جون همه چی عینهو روز مشخصه الان یه عده دزد هستن که سی سال این ملت پاپتی رو چاپیدن ولی حالا یه شیرمردی پیدا شده که هرچند قیافه زاغارتش زیاد به شیر نمیخوره و بیشتر شبیه یه چیز دیگه است ولی الحق خوب جلوی این گردن کلفتا درامده و حقشنو گذاشته کف دستشون. تکلیف ما معلومه من حمایت خودم رو از دکتر اعلام می کنم.

غلام سوتی که نیشخند تمسخرامیزی کنج لبش نشسته رو به اسمال بی کله میگوید: خواجه می فرماید: غره مشو که گربه زاهد نماز کرد. اقا این دزدگیر شما که حالا بعد سی سال امده تو تلوزیون بالا و پایین نظام رو آب پاشی میکنه که همه دزد هستن و ال هستن اگه ریگی به کفشش نیست چرا همین حرفها رو تا حالا بروز نمی داد؟ حالا هم مگه چی گفته؟ همون چیزهایی که ملت هر روز تو تاکسی میگن توی تلوزیون گفته. سگ زرد برادر شغاله. به قول خواجه: در میخانه ببستند خدا را مپسند که در خانه تزویر و ریا بگشایند

اسمال بی کله نگاه غضبناکی به غلام می اندازد و با صدایی عصبانی می گوید: این وصله ها به دکتر نمی چسبه. اگه تا حالا نگفته حتما حکمتی داشته. حکمن گذاشته یه وقتی بگه که همه ملت حرفهاش رو گوش کنن و خوب شیرفهم بشن. خداوکیلی این دکتر که یه روز در میون میرفت سفر و یه جایی سخنرانی داشت و صبح تا شب حرفهاش تو تلوزیون پخش میشد یه بار هم شده کسی بشینه پای حرفهاش ببینه چی میگه؟ خب گذاشته الان بگه که ملت بشنفن. تازه دکتر که از اون دکتر الکیها نیست اگه دنبال مال و منال بود میرفت یه مطب میزد تو شمرون کلی کاسب بود بیکار نبود بیاد با هاشمی دس به یخه بشه

یدی عتیقه که تا حالا ساکت بوده یاداور میشود دکتر پزشک نیست و دکترای ترافیک دارد و از این دکترا پولی در نمیاید

اسمال بی کله: شعر نگو بابا دکتر ترافیک کدومه

داش رضا: ببین جانم اصلا نقل این حرفها نیست. این بابا به درد مملکت نمیخوره. اصلا گیرم که این دکتر شما گداست و آه در بساط نداره. ولی اینکه نشد حرف. یعنی اگه این اقا بیاد با کت و شلوار بشینه نون و پنیر سق بزنه بگه عکسشو بندازن نشون ملت بدن مشکل مردم حل میشه؟ بابا بیاد هر روز چلوکباب بخوره ولی اینقدر گند نزنه به مملکت. اخه کی با اون شکل و شمایل تو خونه میشینه نون و پنیر میخوره؟ ملت که خر نیستن بلا نسبت. یا مثلا اقا دمر افتاده خر و پف میکنه عکسشو گرفتن نشون ملت میدن. خب حالا ما بشینیم قنبل این اقا رو تماشا کنیم دردمون یادمون میره؟ بی کاری کم میشه؟ اعتیاد کم میشه؟ اقا یه حرف میزنه کل دنیا شمشیرشون رو واسه ما از رو میبندن و هیچ جا ایرانی جماعت رو ادم حساب نمیکنن بعد راه میوفته میره چه میدونم حبشه و آنگولا دو تا ورزنگی واسه خاطر پول نفت میان جلوش دولا راست میشن این هم اینقدر جو میگیرتش که هاله نور میبینه و مهملات به هم میبافه

غلام سوتی: به قول خواجه یارب مباد انکه گدا معتبر شود

یدی عتیقه: من فکر میکنم حالا که نظام میخواد این دکتر را بزاره کنار نباید بازی رو مفت ببازیم. حداقل بیایم به این شیخ مهدی رای بدیم که بیاد یه خورده حقوق بشر واسمون بیاره. من به تغییر رای میدم

اسمال بی کله: زکی! اون که حرف زدنش رو هم بلد نیست دماغشو بگیری جونش در میره ندیدی دکی چطور فیتیله اش کرد؟

غلام سوتی: به قول خواجه وصف سرچشمه خورشید ز خفاش مپرس که اندرین آینه صاحب نظران حیرانند. اینها همه اش بازیه بابا خام نشید. اینها این بامبول بازیها رو راه انداختن که من و شما راه بیوفتیم بریم رای بدیم.

یدی عتیقه: ای بابا تو که تا دیروز میگفتی این دفعه تنور انتخابات را گرم نکردن که احمدی دوباره انتخاب بشه حالا میگی این بازیها رو دراوردن که تنور رو گرم کنن بالاخره میخوان گرم کنن یا سرد کنن؟

غلام سوتی: به قول خواجه ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز. در پس اینه طوطی صفتم داشته اند انچه استاد ازل گفت بگو می گویم. اینها با هم تناقضی نداره اون موقع میخواستن سردش کنن حالا میخوان گرمش کنن من و شما هم این وسط بازیچه ایم. بازی دست یکی دیگه است عمو جان

داش رضا به سمت کبل حسن که در گوشه ای ساکت نشسته است بر می گردد و می گوید کبلایی تو نظرت چیه؟ تو این چهار سال وضعت بهتر شده یا بدتر؟

کبل حسن: بدتر

داش رضا: خب حالا به کی رای میدی؟

کبل حسن: احمدی نجات

داش رضا: مصبتو شکر بابا من گفتم میگی به میرحسین رای میدم که وضع رو عوض کنه

کبل حسن: والا من نمیدونم، هرچی خودتون صلاح میدونید ولی احمدی نجات اتم اختراع کرده

غلام سوتی: به قول خواجه صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد، بنیاد مکر با فلک حقه‌باز کرد. ببین چه جوری قاپ این بیچاره‌ها رو دزدیدن

اسمال بی کله: بس کن بابا حال نداری. تو هم با اون خواجه‌ات دهن مارو اسفالت کردی. یه کلوم ختم کلوم رای ما دکتره

داش رضا: توهم با اون دکترتون ما رو خفه کردی. چی کار کرده این دکتر واسه مردم که اینقدر سنگشو به سینه میزنی؟ تا حالا پول نفتو خرج این و اون می کرد و پرچم لبنان و فلسطین هوا میکرد حالا بعد چهار سال یادش افتاده رییس جمهوره ایرانه. قنبر یه چیز سبز نداری بدی بکوبم تو سر این اسمال؟

اسمال بی کله: دیگه خونمو به جوش اوردین. قنبر یه پرچم ایران داری؟

قنبر قهوه چی: پرچمم کجا بود؟ حالا واسه چی میخوای؟

اسمال بی کله: میخوام این مرتیکه رو باهاش خفه کنم

یحیی از ابدارخانه با یک رومیزی سبز بیرون میاید و ان را به صورت نوارهای باریک پاره کرده بین حضار پخش می کند بعد رو به حضار می گوید بحث کردن فایده نداره باید موج ایجاد کنیم. حضار به شکل موج مکزیکی روی صندلیها بلند میشوند و مینشینند و یحیی دم میگیرد: ایول ایوله ( حضار: ایول ) موسوی یله ( حضار: ایول ) از همه سره ( حضار: ایول ) رای اوله ( حضار: ایول )  احمدی خره ( حضار: ایول ) ….

قنبر قهوه چی محکم به پشت دست خودش میکوبد و میگوید خاک تو اون کله پوکت کنن که رومیزی من رو جر میدی واسه جبهه دشمن. من رو بگو مار تو استین خودم پروروندم. بعد قنبر میرود پشت اسمال بی کله و طرفداران دکتر موضع می گیرد. اسمال بی کله طرفداران دکتر را سازماندهی می کند و خطاب به جبهه سبزها می گوید روبرو اماده باش و بعد مبادله شعارها را شروع می کند: بیل کلنگ فشفشه اصلاح طلب …کشه

در میانه هیاهو غلام سوتی همچنان پای منقل افتاده است. لبهای غلام به هم میخورد اما صدایش شنیده نمیشود. میشود حدس زد که شعری از خواجه نقل می کند و تحلیل انتخاباتی می دهد.

Read Full Post »


سلام محمود جان، علت اینکه تصمیم گرفتم برای شما چیز بنویسم این بود که چیز شما را دیدم یعنی مناظره شما را دیدم. ببخشید که اینقدر چیز چیز می کنم من هنوز هم چیز زده یعنی هیجان زده هستم به خاطر آن مناظره چیزی یعنی جنجالی شما.

چیزی که بیشتر از همه برای من چیز بود، جالب بود این بود که چقدر ما به هم شباهت داریم. انگار یک چیز هستیم در دو چیز، یک روحیم در دو بدن. حتما شما داستان زندگی من را شنیده‌اید. من همانی هستم که هر وقت دروغ می گفت چیزش دراز می شد. راستش وقتی آن مناظره چیزی شما را می دیدم فکر می کردم الان چیز شما آن قدر یزرگ می شود که شیشه تلوزیون را می شکند و می رود تو چشم بیننده ها. نمی دانم شما چکار می کنید که اینقدر با آرامش دروغ می گویید. من در چهار سال گذشته کارهای شما را با دقت دنبال کردم. همیشه برایم چیز بوده یعنی جالب بوده که شما چقدر مثل من دروغ و چیز شعر می گویید اما نه چیزتان دراز میشود نه کسی به شما کاری دارد و به جای اینکه مثل من آن همه بلا سرتان بیاید همیشه چیز هستید، خوشحال هستید و اعتماد به نفس دارید. فرشته مهربان می گفت دروغ گفتن کار بدی است و من هم چیز شدم و باور کردم و تصمیم گرفتم دروغ نگویم و آدم شوم. اما حالا که چیزش را می کنم یعنی فکرش را می کنم می بینم آن قدیمها که در شهر احمقها زندگی می کردم و هی از گربه نره و روباه مکار گول می خوردم خیلی بیشتر خوش می گذشت. آدم شدن زیاد هم چیز جالبی نیست. من دوست دارم مثل شما چیز باشم. شما خیلی موفق بوده اید چون توانسته اید چهار سال مردم ایران را چیز کنید و کل دنیا و مملکت هم به چیزتان نیست. من هم دوست دارم اینجوری باشم. می شود بگویید چه طوری می توانم مثل شما باشم؟

چیز شما یعنی دوستدار شما

چیز بند، خالی بند سابق و آدم پشیمان فعلی

Read Full Post »